چامه

ساخت وبلاگ
شراب می‌خورم و گرم می‌شوم در برفشراب می‌خورم و می‌زنم قدم در برف به گرگ بودن من شک نکن که در همه‌سالدلم خوش است و سرم گرم دست کم در برف غذا که نیست به‌جایش دو لقمه برف که هستگذشته روز من آخر به یک رقم چامه...ادامه مطلب
ما را در سایت چامه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8chameh1395c بازدید : 81 تاريخ : جمعه 4 بهمن 1398 ساعت: 18:21

با خون خود دوباره رقم می‌زنم ترا
ای زنده‌گی ساده به‌هم می‌زنم ترا

امروز اگر به کام دل خسته نگذری
فردا مگر به فرق سرم می‌زنم ترا؟

گیرم به گوش هرکه صدای تو خوش نخورد
گیتار من! برای خودم می‌زنم ترا

تو خوش‌ترین فروغ حیاتی به چشم من 
کی پیش آب و آیینه کم می‌زنم ترا؟

در جذر و مد، سرود من از تو لبالب است
در ساز زیر و نغمۀ بم می‌زنم ترا

آهسته، اشپلاق‌زنان، درد دل‌کنان
در جاده صبح زود، قدم می‌زنم ترا

عفیف باختری

چامه...
ما را در سایت چامه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8chameh1395c بازدید : 356 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 17:53

دوست دارم

حس درخت را تعبیر کنی

نام پرنده‌ای باشی

در دور دست‌ها

 

و‌ در زمانی مناسب

ته نشین شوی کف سرم

شبییه حوضی خالی

که هر روز

چیزهای جدیدی برای گفتن دارد

 

از پشت درخت‌ها

نامت را به جنگل بگو

به دریا که رسیدی

بادبان‌ها را بکش

و به من فکر کن

من تمام آب‌های جهانم

 

سحر رحیمی

چامه...
ما را در سایت چامه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8chameh1395c بازدید : 77 تاريخ : دوشنبه 17 تير 1398 ساعت: 3:06

 

پس ازین زلف پریشان شده‌ای در بادم

خوب شیرین شده ام تا که شوی فرهادم

 

رفتن و آمدنت زیر و بم آهنگی ست

که من از دور ترین نقطه به آن معتادم

 

"مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب"

کاش می شد که در آغوش تو می افتادم

 

زندگی قسمتی از بوسه ی شیرینی بود

زندگی هیچ نمی برد ترا از یادم

 

من علم دار زلیخا شده ام تا ببرم

آبرو از رخ صدسالگی اجدادم

 

قصه آخر شد و در خانه نپرسید کسی

"که چرا دل به جگر گوشه‌ی مردم دادم"

 

مهتاب ساحل

چامه...
ما را در سایت چامه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8chameh1395c بازدید : 65 تاريخ : دوشنبه 17 تير 1398 ساعت: 3:06

مثل زیبایی تو تنهایم، مثل تنهایی تو زیبا نه، ای گل‌سرخِ غرق در گل‌سرخلب تو هم‌چو پرچم گورم، بوسۀ بادهای بیگانه... ای گل سرخ غرق در گل سرخ این که تو حرف می‌زنی با من درِ دیوانه‌خانه باز شده، مبتلا به ت چامه...ادامه مطلب
ما را در سایت چامه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8chameh1395c بازدید : 291 تاريخ : دوشنبه 17 تير 1398 ساعت: 3:06

‍ همیشه بازی دنیای ما نفس‌گیر استعمو بباف که این انتهای زنجیر است عمو بباف دلم را که نخ نمای بدی‌ستعمو بباف که سر تا به پای تقصیر است مرا بچرخ و بچرخان که گیج‌گیجی هام که سرشکسته‌گی‌ام لابه‌لای تقدیر چامه...ادامه مطلب
ما را در سایت چامه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8chameh1395c بازدید : 54 تاريخ : دوشنبه 17 تير 1398 ساعت: 3:06

نوجوانم شوخ و سرمست و کمی سر در هواروستایی خفته در ذهنم پر از معشوقه‌ها شب به ذهنم می‌رسد اندیشه‌های رنگ‌رنگصبح اما می‌کنم اندیشه‌ی شب را فنا از درخت کهنه بالا می‌روم چُست و دلیرمی‌تکانم توت را با ضرب چامه...ادامه مطلب
ما را در سایت چامه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8chameh1395c بازدید : 66 تاريخ : دوشنبه 17 تير 1398 ساعت: 3:06

 زندگی مثل باد می‌گذرد، برگ‌ها روی ٱب می‌ریزندبرگ‌ها دانه‌دانه می‌شکنند، برگ‌ها بی‌حساب می‌ریزند شاخه‌ها درد می‌کشند؛ اما سیب‌ها بی‌خیال می ‌رویندسیب‌ها زود پخته می‌گردند، سیب‌ها با شتاب می‌ریزند سرنو چامه...ادامه مطلب
ما را در سایت چامه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8chameh1395c بازدید : 72 تاريخ : دوشنبه 17 تير 1398 ساعت: 3:06

 ابوالمجد مجدود‌ بن آدم حکیم سنایی از بزرگ‌ترین شاعران قصیده‌گو و مثنوی‌سرای زبان دری  ا‌ست که در سدهٔ ششم هجری‌ می‌زیسته است. سنایی غزنوی در سال(484) هجری قمری در شهر  غزنه واقع در افغانستان امروزی دیده به جهان گشود و در سال (545) در همان شهر چشم از چامه...ادامه مطلب
ما را در سایت چامه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8chameh1395c بازدید : 85 تاريخ : سه شنبه 2 خرداد 1396 ساعت: 19:30

کار تو پیوسته آزارست، گویی نیست؟ هست! زین سبب کار دلم زارست، گویی نیست؟ هست! خصم تو بازار من بشکست و با خصم ای صنم مر ترا پیوسته بازارست، گویی نیست؟ هست! تا به خروارست شکر لعل نوشین ترا در دلم عشقت به خروارست، گویی نیست؟ هست! طرهٔ چامه...ادامه مطلب
ما را در سایت چامه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8chameh1395c بازدید : 53 تاريخ : سه شنبه 2 خرداد 1396 ساعت: 19:30